نتيجه ديگر اسطوره پيشرفت محتوم نزد روشنفكران ايراني، شكاف بين ذهنيت روشنفكر با عينيت جامعه و مختصات آن است. اين فاصله باعث شده است تا برآورد روشنفكران از اوضاع و سير حوادث با آنچه در واقعيت رخ مي دهد تفاوت زيادي داشته باشد.
اما شايد مهمترين نتيجه منطقي اعتقاد به اسطوره پيشرفت، باور به اسطوره اي است كه ما آن را اسطوره توطئه مي ناميم. انديشه اي دايي جان ناپلئون وار كه هر واقعه اي را قسمتي از يك توطئه بزرگ و حساب شده عليه خود مي داند. درجواب به اين كه چرا ما از كلمه اسطوره براي اين باور استفاده مي كنيم در حالي كه امروزه تركيب تئوري توطئه متداول است، بايد بگوييم چون حتي هزاران بار اشتباه از آب در آمدن اين توطئه باوري نيز نمي تواند معتقدين به آن را در درستيش به شك اندازد.
آنجا كه مسائل آنگونه كه مي بايست تحقق نمي يابند، آنجا كه پيشرفت آنچنان كه مي بايست تحقق نيافته و ايده آل هاي مثل آزادي، عدالت و آگاهي در مسير رو به جلو و محتوم خود گامي در خور بر نداشته اند، در اين لحظات روشنفكر ايراني به دنبال مقصر مي گردد و رمز اين را ز را در توطئه اي مي جويد كه در گوشه اي تدارك ديده شده است. در اين نظام فكري براي هر واقعه اي دليلي كاملاٌ متفاوت با آنچه در ظاهر به نظر مي رسد وجود دارد.
اما مهمترين نتيجه اعتقاد به اسطوره توطئه نزد معتقدان آن، انفعال در صحنه عمل است. اسطوره توطئه پيام آور بدگماني چه به انسان ها و چه به رويداد ها است.
اگر تصميم گيري درباره امور در جايي خارج از دسترس فهم و اراده ما صورت مي گيرد، پس كنش ما خود به خود بي فايده است.
No comments:
Post a Comment