Friday, September 29, 2006

آدما

آدما مث یه دسته دلقکِ رنگی رنگی َن رو در یه جعبه ی پاستل که دست یه خرس پاندا ِ توی نقاشیی که بچه غول داره به دیوار اتاقش می چسبونه

Friday, September 22, 2006

تصادف

همیشه از مرگ تصادفی بدم می آمده؛ امشب اما، کاش کاملاً تصادفی بمیرم در خواب

Saturday, September 16, 2006

دیگه این دل واسه ما دل نمیشه

خیلی دوست دارم از آخرین باری که عاشق بوده ام حرف بزنم. حرف زدن نوعی تجربه ی نوشتاری زندگی ست، شاید. آقای بهارلو که گفت ما تنها با زبان فکر می کنیم، اعتراض داشتم انگار. الان احساس می کنم میان من و عاشق بودگی سال های فاصله ست. فاصله هایی از جنس لذت کلماتی که نمی دانم برای چه و با که می خواهم بگویم شان.

قضیه ی one & only این را به یادم آورد. دلم می خواست آن دختر را می نشاندم یکبار، همه ی این حرف ها را می زدم. معشوق هر گهی که می خواهد باشد، من با حس عاشق بودگی خودم حال می کردم آن وقت ها. کاری هم نداشتم به کار آن دختر. آن وقتی هم که دیدم باید تمامش کرد تمامش کردم. آن هم ربطی به آن دختر نداشت.

الان هم مثل وقتی که ماجرا داغ بود دارم سکوت می کنم.
دوست دارم حرف بزنم دوست دارم سکوت کنم.

Tuesday, September 12, 2006

Dasein

exploration vs. exploitation
*
می توانی بالا بیاوری! می توانی لذت ببری!
*
یک جایی می رسد که باید تصمیم بگیری. بعضی وقت ها حتا، سرعت اتخاذ تصمیم از کیفیت تصمیمی که گرفته می شود مهم تر ست. شاید خیلی وقت ها.
*
الگوریتم مان را انتخاب کنیم! الگوریتم مان را بسازیم!؟
*

Pflücke den Tag
und gehe behutsam mit ihm um
Es ist dein Tag, 24 Stunden lang
Zeit genug,
ihn zu einem wertvollen Tag werden zu lassen
darum lass ihn nicht
schon in den Morgenstunden verwelken


Margot Bickel


Friday, September 08, 2006

جدال

انقلاب شايان ستايش خميني در ايران درست بر همان مباني ايدئولوژيك تكيه دارد كه ايدئولوژي مبارزه امروزي ما در اسرائيل بر آن تكيه دارد. مفهومي كه ما براي يهوه، خداي واحد غيرتمنتد و بي گذشت خود قائليم، همان مفهومي است كه خميني از خداي اسلام دارد. ديدگاه هاي جهاني ما كاملاً مشابه يكديگر هستند، همان طور كه بسياري از مسائل ديگر بين ما مشترك هستند. هر دوي ما براي دفاع از ارزشهاي سنتي خود در مقابل نوآوري هاي كفر آميز امروزي مي جنگيم. وقتي كه من شعار الله اكبر را مي شنوم همان قدر احساس رضايت مي كنم كه اسلام راستين از شنيدن شعار "جلال يهوه متبرك باد" خرسند مي شود. من ساعت هاي متمادي مجذوب موعظه هاي مذهبي خبرگان ولايت فقيه مانده ام. زيرا آنان در خط مبارزه با ليبراليسم و آزاد انديشي همرزمان ما هستند. مي خواهم كه به آنان پيام دهم كه "بنياد گرايان روي زمين متحد شويد."

مصاحبه ليبراسيون با خاخام اعظم، فرومن، 30 آوريل 1998

Thursday, September 07, 2006

دلم برای آ. تنگ شده و پ. بد است که دو نفر با یک حرف شروع شوند. دی شب می خواستم با کسی حرف بزنم، ر. را دوست دارم اما هرگز نتوانسته ام بحثی کامل و در عین حال لذت بخش با او داشته باشم. دی شب می خواستم یک بند چرند بگویم، چرندیاتی برای شاید -پرکردن این فاصله ها: انکار این که اینجا منم فقط و همهمه ی ما.
هیچ بحثی نیست: زندگی یک لذت کامل است اصلاُ. قبول کردن این هم هیچ کمکی به من نکرده.


اسمش یادم نمی آید. حرفش هم. بهداشت می خواند انگار. می گوید:"نوشتن را دوست دارم، ورزش رو هم، دوست دارم تو درسم هم موفق بشم، ساز هم بزنم، تو تئاتر هم یه کارایی کردم." سیگارش را دود می کند :" من سه ماهه سیگار و ترک کردم. ورزش می کنم آخه، نگی یه وخ مثه دودکشه" من به ضعف داستان تجربی امروز فکر می کنم و این که ما همه مثل این ناشناس هستیم. می گم:" چه اهمیتی داره، من که تو رو نمی شناسم. به قضاوت کسی اهمیت بده که ارزشش و داشته باشه" اوووه تند رفته ام این طبیعت آدم هاست. "معذرت می خوام، ناراحت نشو"

هوم