Saturday, February 21, 2009

"
I'm extremely relaxed,
I can't remember anything,
and I feel lucky,
.
.
.
definitely lucky
"

Monday, February 09, 2009

شی برف

چه برف خوبی!
من بسیار شنگول ام که حجاب به سر خواهم کرد و به سفارت خواهم رفت!
من بسیار شنگولم که هر روز مطالب تازه ای راجع به زبان های فارسی و آلمانی می آموزم!
به درک که دنیا پر از آدم ها ی حراف و کم فهم است، شنگولی به مراتب بهتر از هر وقت تلف کردنی ست
دلم برای برادرم تنگ شده و چند روز پیش ها کشف کردم که چقدر دوستش دارم... داشتم برای کسی تعریف می کردم که با این که طفلی بیش نیست بیش تر از همه ی اعضای خانواده به یا د او می افتم و دلم یک جوری شد و هنوز هم همان طور است.
دانیل آهنگساز هم خیلی مهربان است برایم ژاکت آورد که سرما نخورم. همچنان برف خوب از آسمان می ریزد. من می نویسم تا به شنگولی ها و دلتنگی هایم بگویم ذکی و نبینم دنیای بد و زشت و سیاه را

پست

آیا آدم ها این قدر که خیال می کنند دست دیگران را می خوانند به نیت های خودشان آگاه اند؟