.1
:شنيدين که ميگن
"شريف ميم شيمی ها شون:شنيدين که ميگن
2.تو خودخواهی!
3.خوبی آدم های خودخواه اين است که حق خودخواهی برای طرف مقابلشان ايجاد می کنند.
4.البته نکته ی مثبت همه ی نکات منفی همين است!
5.
6.من واقعی بودن هيچ کدامتان را قبول ندارم.بياييد اثبات کنيد که هستيد.
7.من متظاهر - من مقتدر - من موجود
8.
9.وقتی به موقع ننويسی يادت می رود چه می خواستی بنويسی
10.همم بحث نوشتن بود، نويسنده زندگی نمی کند، ياد داشتن به قصد، حس کردن به قصد ثبت کردن؟اين تنها حال نويسنده است؟ثبت کردن هميشه برای باز ديدن است؟
ديدن اريجيناليته دارد امّا نگاه کردن، يا آن چيزی که بهش روش علمی می گويند، به نظرم هميشه ابژه اي پيشتر ديده شده دارد:
"هی، اون جا رو!!!"
يا
"ببين،اصلاً مسئله اين نيست ،..."
که ديدن به جای نگاه کردن به کار رفته، در هر دو مورد گوينده از چيزی پيشتر موجود-ديده شده(توسط خودش يا خودش و ديگری) صحبت می کند.
گفتم ابژه ی ديدن يادم افتاد اصلاً دلم نمی خواهد ديگر نگاهم کنی،گم شو!
11.آيا هر کسی که زندگی بلد نيست نويسنده می شود؟
12.عملی که قصد خودش را خراب کرد.(اشتباه نکنيد به خودش ن***ه به يکی ديگه ***ه)
هميشه در ذهنم اين بود که قصد عمل را خراب می کند، ببينم محدوده ی قصد و عمل با چه چيزی از هم جدا می شود؟دلتنگ شدن عمل است؟ يا قصدی ست تا به محبوب(تند نرويد ازين گزينش واژگان منظوری ندارم) چيزی(می گويم چيز چون ماهيت اش برايم روشن نيست) را نشان دهيد؟
to be continued...
1 comment:
سلام
ممنون از تذكرتان در موزيكولونيا
آشنايي ام با آلماني بسيار كم است.
در ضمن از وبلاگ كارايي داريد .
Post a Comment