Tuesday, September 30, 2008
Sunday, September 28, 2008
بالاخره آفتاب
رفتیم با یکی از بچه ها یه یک ساعتی تو آفتاب نشستیم! این آفتاب عجب نعمتی ست و عجیب اخلاق مردم به ش بند است! زیادش مردم را عصبی و تند می کند، کمش سرد و کم رو!
Posted by ME @ 8:10 PM 1 comments
Labels: journalier
Thursday, September 25, 2008
احساس روشنفکری
باشد که بدین نحو روزنامه خوان شویم و بلکم رستگار
Posted by ME @ 9:10 PM 0 comments
Labels: journalier
Wednesday, September 24, 2008
-9- Fondue
اوووف که این افتخار ملی و/یا مذهبی چه چیز مزخرفی ست، خوب شدم پیش ازین که بمیرم این برایم جا افتاد چه دانستن یک چیز است فهمیدن یک چیز اساسا دیگر
Posted by ME @ 2:18 AM 0 comments
Labels: à temps, journalier, patrie
-8- For the sake of numbering
و برای من از کره ای که می آیم عجیب است اگر در یک مساله ی خاله زنکی شخص الف گزاره ی پ و گزاده ت مبنی بر این که پ را شخص ب گفته است، را بشنود بعد با دانستن اینکه حلقه ها و انگیزه های احتمالی این بین وجود دارند با ب تماس حاصل کند و خر مبارک را بگیرد... در حالی که تنها مساله ی واضح و بدیهی این است که شخص جیم گزاره های پ و ت را به الف گفته و حق و حقوق جیغ و داد برای الف تنها در مقابل جیم مطرح است.
چیزی که بیشتر در کره ی ما عجیب است این است که آشی که خودت هم می زنی شور باشد!
یک چیز عجیب دیگر هم در کره ی ما هست و آن این که وقتی ب یا هر الاغ دیگر (در حالی که تو عزیز الف آلردی در حال هم زدن آش شور هستی) می گوید کل ماجرا را می داند و می تواند برایت توضیح دهد و توی الف جیغ بزنی که برایت علی السویه است. آقا جان هم نزن این لعنتی را، اگر زدی بمان و بخور از دست پخت خاله.
توی کره ی ما اگر آدم ها می خواهند بحث یا حتا کل کل کنند معمولا کار به انتقادات شخصی نمی کشد و رفتار انویینگ و احساساتی کردن حریف(؟) برگ برنده نیست، فقط دلیل موجهی ست برای بسته شدن باب گفتگو یا مباحثه یا حتا کل کل!
از کتاب کره ی من : توهمات من
فصل صد و نود و هفتم بخش سه
Posted by ME @ 1:48 AM
Labels: journalier, retardé
Monday, September 22, 2008
موسیقی؟
Posted by ME @ 6:53 PM 0 comments
Labels: à temps, journalier, kontur
از فاصله ساختند
آغاز مرغ بود
آغاز بال پایدار
یدالله رویایی
Posted by ME @ 3:41 AM 0 comments
Sunday, September 21, 2008
-7- Nelé
Posted by ME @ 9:49 PM 0 comments
Labels: à temps, journalier
Saturday, September 20, 2008
-5- être ignoré
Posted by ME @ 6:34 PM 0 comments
Labels: à temps, être amoureux, journalier
-4- Dieu merci
فکر نمی کردم روزی برای چیزهای تا این اندازه بدیهی شاکر باشم، این هم تغییر مثبتی ست که باز خدا را شکر ش!
این خارجه چه کارها که نمی کند البته دست بقیه اندرکاران هم مریزاد!
Posted by ME @ 4:03 AM 2 comments
Labels: à temps, delirium, journalier
Friday, September 19, 2008
از آلمان فرانسوی
حداکثر بدی ش این است که ممکن است یارو هم مثل خودت از یک سر دیگر آمده باشد
!
Posted by ME @ 2:09 AM 0 comments
Labels: journalier
Thursday, September 18, 2008
-هم اتاقی: خانم لوکن-3
لوکن ها این قدر پیر شده اند که هم اتاقی بیشتر وقتش را به نشستن و حرف زدن با آنها می گذراند، شب هم خسته و غمگین ازین که خودش هم روزی پیر می شود، با کله ی باد کرده از خاطرات جنگ و قحطی و آوارگی می خزد زیر پتو.
یکی از صبح هایی که باهم صبحانه می خوریم، من راجع به زبان شناسی و علم رایانه(؟) برایش خالی می بندم و او با انگشت های سفیدش خرده های نان را از توی بشقاب جمع می کند و نشانم می دهد، شگفت زده می گوید که حالا می فهمد که این عادت از کجا آمده... بغض ش گرفته، نمی فهمد اما که آدم ها چرا می جنگند و قحطی و مرض و گرسنگی می کشند.
یک صبح صبحانه ی دیگر که وقت رفتن من است، همدیگر را بغل می کنیم... توی گوشم زمزمه می کند آرزوهای خوبش را.
باید برگردم ببینمش قبل این که برگردد پیش بقیه ی بلوند ها
Posted by ME @ 1:36 AM 0 comments
Labels: journalier, retardé
توضیح
Posted by ME @ 1:36 AM 0 comments
-بیگانه -2
زیر بارانی خیسی
Posted by ME @ 1:36 AM 0 comments
Labels: être amoureux, journalier, retardé