باید از چیزی یا کسی انتقام می گرفتم ؛ جای خلوتی می یافتم، چیزی مطلوب را به یک آشغالِ بی مصرف تبدیل می کردم : دل-تنگ یک ملودی گمشده.
"باید کاری می کردم!" این را که نوشتم "میم" بر "دال" پیشی گرفت، اندیشنده بر اندیشه. خواست "اتمام" بر آنچه که باید(؟) تمامش می کردم چیره بود؛ انتقام بر گذشتی از سر تکرار شکل تهوع و سرگیجه.
سرم درد می کرد. در این کار مصر بود. تصویر تابدار تیغه ی کاردی بر گلوی کسی، خون بود که فواره ای می جهید- صبح که بیدار می شد در بستری خونین و دیوارها و سقف.
کاغذهای کاهی ِ تصاویر ِ "من" در تصویر دیگری زنده زنده می سوختند و در تصویر بعدتر (بعیدتر) می زائیدند. نمونه بردارانی در ضعف ما و ریاضیات برای توصیف و تحلیل و انجماد ِ ماهیت ِآنالوگ.
می توانستند گندیدن مفاهیم در دستهای من(یا برعکس؟) را توضیح دهند؟! تصویر و توضیحی بر یاس و ترس من ، وقتی که احتمالات، رامِ آفرینش رویدادهای کتره ای، زمان گسسته را به پیش می رانند و پس.
پیش از این که بفهمم کاری کرده بودم. دخترک همسایه خودش را کشته بود، بازگشته بود کارد روی گلوی دیگر. میان دو تصویر که از پی ِ هم می آمدند، من نبودم.
"باید کاری می کردم!" این را که نوشتم "میم" بر "دال" پیشی گرفت، اندیشنده بر اندیشه. خواست "اتمام" بر آنچه که باید(؟) تمامش می کردم چیره بود؛ انتقام بر گذشتی از سر تکرار شکل تهوع و سرگیجه.
سرم درد می کرد. در این کار مصر بود. تصویر تابدار تیغه ی کاردی بر گلوی کسی، خون بود که فواره ای می جهید- صبح که بیدار می شد در بستری خونین و دیوارها و سقف.
کاغذهای کاهی ِ تصاویر ِ "من" در تصویر دیگری زنده زنده می سوختند و در تصویر بعدتر (بعیدتر) می زائیدند. نمونه بردارانی در ضعف ما و ریاضیات برای توصیف و تحلیل و انجماد ِ ماهیت ِآنالوگ.
می توانستند گندیدن مفاهیم در دستهای من(یا برعکس؟) را توضیح دهند؟! تصویر و توضیحی بر یاس و ترس من ، وقتی که احتمالات، رامِ آفرینش رویدادهای کتره ای، زمان گسسته را به پیش می رانند و پس.
پیش از این که بفهمم کاری کرده بودم. دخترک همسایه خودش را کشته بود، بازگشته بود کارد روی گلوی دیگر. میان دو تصویر که از پی ِ هم می آمدند، من نبودم.
No comments:
Post a Comment