Tuesday, August 22, 2006

ریتم

یک

می گه : " ادای کی و می خوای درآری؟ "
می گم : "ادای فاک فینگر تو رو! "


و

اون | این سه چهار خط را بالا و پایین کردم.

سعی کردم بهش فکر نکنم، به این که معنی دوستی چیه. نرفتم دنبال تعاریف معلق. این که خیال کنی آدابی داره، ربطی به تعاریف مربعی نداره!

دو

نون گفت باید خط شان بزنم. من هم بدون این که لیست کرده باشم شان خط شان زدم.
تنها راهی ست که به نظرمان می رسد.

و

این ها دروغ اند. داستان هایی که نون می گوید نه؛ چون داستانی نمی گوید، منتظر فرونشستن خشم است. دروغ بودن این ها را هم اگر باور نداری سعی کن تصورش کنی. شرط می بندم نتوانی!

این ها فقط چیزهایی ست که نمی دانیم و سرگرم مان می کند. شاید شبیه مسئله ی که رسالتش بی جواب بودگی ست. خودش کم چیزی نیست؛ ما هم که حسابی قدرش را می دانیم و سرگرم می شویم.

یک

راحتی خودش، این که در چاله ی موقعیت هایی که نمی خواهد نیفتد، این که حتا به قیمت مخفیانه آزار دادن دیگران چیزی که می خواهد به دست آورد(؟) برایش از همه چیز ارزش مند تر است. در این میانه دیگری، دیگرانی ست که سهم بیشتری از این آزار دارد.

اگر معیار ارزش گذاری تثبیت شده ای داشتم، چنین فکری را ضد اخلاقی یا دست کم غیر اخلاقی نمره می دادم اما نه معیاری این چنینی دستم هست نه طبیعت این ایده وقعی به عدد اخلاقی بودن ش می نهد.

تضاد های زیادی وجود دارند. بعضی شان باعث شرم من می شوند. ما – من و نون – * طرفدار ابراز آزادانه ی احساسات و ایده ها هستیم. آن ها کلمات را به هم زنجیر می کنند. کلمات خودشان را به کلمات من- ما زنجیر می کنند. طرف مکالمه شان را به کلماتش زنجیر می کنند فردیت او را به جمعیت و سمبول گونگی کلمات اش. باعث می شوند شرمنده باشم از ناجورشدگی کلماتی وصله پینه ای که زمانی مصدرشان بوده ام. شرمی ست نادرست اما طبیعی. من به آسانی از این که این ها مرا ببینند می رنجم. اما ما دوست داریم دیده شویم. این ها هم همه جا هستند.

من این کل را مثل کتاب هایی** که می خوانم به عنوان یک اتفاق بدون شرح می پذیرم و سعی می کنم رویم را از سه تایی تمسخر-شرمندگی-پوچی برگردانم؛ اما غمی که در صفحه ی آخر کتاب ها ست همیشه به من زل می زند. کاری ش نمی شود کرد همین است دیگر.

---------------------------------
*
از این من و نون گفتن خوشم می آید. نوعی بدویت در آن هست. هیچ نون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد. هیچ من دیگری نیز. نوعی همراهی اجباری لذت بخش.


** بیشتر منظورم کتاب های داستانی اند.

No comments: