Tuesday, November 25, 2008

Berlin: die Sinfonie der Großstadt

Der Film war super! einfach klasse!



کل فیلم حدود یک ساعت و صامته! البته موزیک ورژن اصلی ساخته ی مایزل ه و این لینک با یه موزیک دیگه است.
کامل قیلم رو می تونین این جا دانلود کنین


Monday, November 24, 2008

Relativ!

قصار

[[بی تربیتی بعض آدم ها ذاتی ست ربطی به تربیت شان ندارد]]

Ohne Dich!

!جالبه که به همه زبونا همچین مضمونی رو خوندن


Friday, November 21, 2008

Thursday, November 20, 2008

نوشتن اینجا تبدیل شده به حرف زدن با یه دوست فارسی زبان که ندارم و به همین دلیل بسیار لذت بخشه. البته یه دوستم داره فارسی یاد میگیره و با توجه به استعدادی که ازش سراغ دارم چند ماه دیگه از فارسی من ایراد خواهد گرفت.


Wednesday, November 19, 2008

سو- رئال؟

راستش دیشب خوابم نبرد که نبرد... تا دم صبح و بعدش کابوس... و توی خوابم وسط یه سری ای-میل می دویدم نمی دونم از چی فرار می کردم؛ چند وقت یه بار هم از روی عکس هایی که تن های لختی رو نشون می دادن سر می خوردم. جالب برام الان رابطه ی فیزیکی بین عکس های کاغذی و نامه های الکترونیکی و عمل دویدنه. سر آخر ظهر با بدن کوفته بیدار شدم و فقط یک تک جمله توی ذهنم بود : "حالا نوبت شماست!" دیر تر با دیدن گلدونی که یکی از دوستام این اواخر بهم هدیه داده، خوابم یادم اومد... و یادم اومد اون جمله رو کجا دیده بودم
خیلی بعدتر یاد  بونوئل افتادم شدید، این که ایده ی فیلم هاش رو عمدتا از رویا هاش می گرفته
!

Tuesday, November 18, 2008

پ

کسی برایم نوشته بود که دوست دارد مرا از ذهنش پاک کند. من هم خیلی وقت ها می خواهم او را از خودم پاک کنم. امشب مثلا، با تمام دلم می خواهم خودم را از آدم ها و آدم ها را از خودم بشویم؛ مرگ ها، تمام حرکت ها و لحظه ها که با من اند و من در آن ها، من شده اند دیگر؛ بایستم میانه ی دنیا با صفحه ای خالی ، از نو.

امشب اما همان کاری را می کنم که همه ی امشب ها : (آب سرد و اشک های گرم) می خوابم و فدر تمام سال های جوانی و نوجوانی* ام در سینه ام سنگین است. می دانم چه قدر آن چه زیسته ام عزیز است؛ می دانم!

* معتقدم این حدود 10 سال از 14 سالگی به این سو بسیار برایم مهم و پرحادثه بوده است.
* "اترنال سانشاین آو سپاتلس مایند" را دیده اید؟

N.W.N.M*

(Was denkt ihr? ha?)

Ich bin eine der Masse,
(scheisse, 
scheisse, 
scheisse...),
eine der Menschen... wie ihr,
Ich stehe aber hier, 
und alles ist rund, 
die Welt, der Mond, dein Mund.

Guck nicht so fragend, jetzt bist Du dran!
Halt den Mund, sei nicht so grosszügig, das passt dich nicht ein!


* Nie Wieder Nie Mehr