Monday, March 31, 2008

شماره ی 46

چه سنگین است خانه...
روی شانه ها
روی تن و حاشیه اش...

می دانی می دانی که نیست
باز می کند، می کند
هی، هی،

سنگینی


----
خانه تنها جایی ست که به آن می شود کوچید، گریخت. همین است که با اشتیاق می رویم به جاهایی که هرگز ندیده ایم : نمی دانیم که خانه آنجا نیست یا هست
!

No comments: