چه سنگین است خانه...
روی شانه ها
روی تن و حاشیه اش...
می دانی می دانی که نیست
باز می کند، می کند
هی، هی،
سنگینی
----
خانه تنها جایی ست که به آن می شود کوچید، گریخت. همین است که با اشتیاق می رویم به جاهایی که هرگز ندیده ایم : نمی دانیم که خانه آنجا نیست یا هست
!
روی شانه ها
روی تن و حاشیه اش...
می دانی می دانی که نیست
باز می کند، می کند
هی، هی،
سنگینی
----
خانه تنها جایی ست که به آن می شود کوچید، گریخت. همین است که با اشتیاق می رویم به جاهایی که هرگز ندیده ایم : نمی دانیم که خانه آنجا نیست یا هست
!
No comments:
Post a Comment