Sunday, October 29, 2006

thanatos

سقراط در آستانه مرگ پيش از نوشيدن جام شوكران پيامي براي دوستش مي فرستد كه اگر خود را خردمند مي داند بي درنگ از پي او بيايد و به شاگردانش كه گرداگردش جمع شده اند توضيح مي دهد كه "راستي اين است كه كساني كه از راه درست به فلسفه مي پردازند در همه عمر بي آنكه ديگران بدانند، هيچ آرزويي جز مرگ ندارند". سنتي كهن وجود دارد كه خردمندي را در اساس، انديشيدن به مرگ مي داند. سقراط بدون آن كه بداند با بودائيان همسخن شده بود كه كار درست، آموختن يا خو كردن به مرگ است. خردمند خود را براي مرگ آماده مي كند و مي كوشد تا آن را در يابد. خو كردن به مرگ درست چنين مي نمايد كه ما پس از هزاران سال حتي ذره اي نكته اي در مورد مرگ نياموخته ايم. فلسفه مدرن به ندرت به مرگ توجه كرده است. و مرگ از نظر انديشمند مدرن مسئله اي حاشيه اي و كم اهميت انگاشته شد.

مرگ نقطه پايان گذشته و اكنون ماست. و حكايت اصلي در بنياد هر حكايتي مرگ است.

No comments: