* باد، باران، بعدش هم که هوا دو نفره شد. حیف نه من نفر دوم بودم نه او. : دی
* قبل ترش، کافه لرد، استاد موسیقی نت هایش را می نوشت روی کاغذ پنج خط. من زبان می خواندم با آب پرتقال. زن ها بستنی می خوردند پر سر و صدا.
* باد می آید ناجور. زباله هایی که مامورین شهرداری با مهارت زیر فرش پنهان کرده بودند توی هوا چرخ می خورند. سردم است. جدی؟ کاملاً جدی سردم است.
* باران می بارد نه آن چنان سگ و گربه ای. غذای هندی واقعاً تند است، اصلاً شوخی ندارد.
* این دختره فکر می کند خرخوانی هایش کار علمی است. بگذار خوش باشد دلش. بگذار برود استانفورد ببینیم کجا را می گیرد. ما که بخیل نیستیم.
* و اما بحث شیرین دختر شکلاتی؛ می گم شکلاتی نشد، وانیلی، شیری، با طعم ایریش کافی. چه زود گت این می کنی و برک آپ پسر! عجله می کنی یا عجله می کنند؟
کتاب فروشی آنلاین
2 years ago
2 comments:
* آره، حيف....
*-
* ياد اون کارتونه افتادم که در مورد آشغالسازها توضيح میداد و خرسه آشغالها رو قايم میکرد.
* ولی خوشمزه است!
* همينو بگو!
* اين بار نظرم اين است که بیتجربهگی طرف مقابل مشکلساز شد. هنوز به مراحل فکری بالاتری که من الآن رسيدهام نرسيده بود؛ اما در مورد همهی قبلیها به نظرم تصميمام درست بوده :)) هر چند گاه به گاه، مخصوصن زمان چنان هوايی، شديدن افسوس میخورم :)) و البته :((
حهت اين کامنتدونی رو درست کن نظر آدم میريزه به هم
Post a Comment