فاصله مسئله است.... یا مسئله فاصله؟
از احساس احمق فرض شدگی بدم می آید، مثل همه احتمالاً
و بیشتر از آن از این که
خودم یا وابستگان م چنان احمق باشیم که تمام وقت به رفتار دیگران ایراد بگیریم
--در حالی که خود ما همان رفتار ها را (هم زمان) تکرار می کنیم-
و سعی کنیم با اعتماد به نفس از نوع دیگر-احمق-پنداری موجه جلوه کنیم
{از نظر روان شناختی می توانم درک کنم که کسی رفتاری در خودش را-- چون نمی تواند مهار کند- به دیگران نسبت بدهد، فرافکنی کند، ... بدبختی این جا ست که این درک دردی از من دوا نمی کند}
دوست داشتم یک بار برای همیشه تکلیف م را راجع به این مسئله یا این فاصله روشن می کردم، ولی نمی شود که
!
از احساس احمق فرض شدگی بدم می آید، مثل همه احتمالاً
و بیشتر از آن از این که
خودم یا وابستگان م چنان احمق باشیم که تمام وقت به رفتار دیگران ایراد بگیریم
--در حالی که خود ما همان رفتار ها را (هم زمان) تکرار می کنیم-
و سعی کنیم با اعتماد به نفس از نوع دیگر-احمق-پنداری موجه جلوه کنیم
{از نظر روان شناختی می توانم درک کنم که کسی رفتاری در خودش را-- چون نمی تواند مهار کند- به دیگران نسبت بدهد، فرافکنی کند، ... بدبختی این جا ست که این درک دردی از من دوا نمی کند}
دوست داشتم یک بار برای همیشه تکلیف م را راجع به این مسئله یا این فاصله روشن می کردم، ولی نمی شود که
!
No comments:
Post a Comment