حذف
حذف اضطراری
حذف حذف اضطراری
حذف کاما و نقطه از نثر ضربه-زننده ست - چه-را؟
حذف قيد و صفت
فعل تنها
فعل لخت - ی اش توی ذوق تان نی-ست اين فقط قسمتی از بدن عريانش ا-ست.
می گويم (اين) آبستراکسيون - کدام؟ - در خود - اش تنديده
تنها - کلمات اش را بر می دار-م - راه ديگر-ی-م نی-ست
اشياء (موجودات؟) نام دار-ند.تنها نام (ها؟) موجود ند - شناسه ی فعل خود فعل ا-ست؟
آبستراکسيون تصويرساز
تصوير-ساز
تصور من (اين) ا-ست تنها - تصاوير موجود ند (تصور و تصوير - روباه و دم-ش) نه؟
از تکرار - خود(م) خسته م
مفعول سهم بيشتری از فعل دار-د تا فاعل
مفعول نام می شود،فاعل شناسه می مان-د
هی متوجه يد؟ دار-م فلش(جهتش هنوز به-جا ست) های رابط دنيا تان را به داشت-ن بود-ن محدود (می کنم) چه لذت-ی(چه؟) دار-د وقت-ی پوزه و زبان زبان تنگ-سرد-چسبيده ی گذشته (بود و داشت) ست.
::
نام(ها) از گذشته ی فعل(ها) می رويند، چيزی که بوده است وجود کاملی ست. وجود در پايان سير زمان
(شايد آبستراکسيون ما(؟) تنها وقتی معتبر(؟) باشد که زمان از بلعيدن وجود(ها) سير شده)
- توصيف هستی ست يا خود آن؟
در هر دو حال با اتمام نسبتی دارد ؛ هستی کلمه نيست يا اگر هست فرم قراردادی کلمه نيست. هستی و هست متعلق به لحظه ی نا-گذشته ند چگونه با ساختاری ناشی از مشاهده و تجربه نا-آمده(ها) را وصف می کنيم؟
زبان قرارداد توصيف تمدن
ذهن انديشنده تصوير انديشيده استدلال
اتمام
نمی دانم تا چه حد نتيجه اي منطقی(؟ - روباه و دم پيشتر-بريده-ش) ست :
ما(؟- توهم جمع - ذهن ما؟) تاريخ-محور است (فعل(های) پر زوری دار-يم)
::
ترسيده ا-م (از) روزی (که) نام(ها) حذف-شده ا-ند
پايه ی (اين) استقرا کجا ست؟
حذف اضطراری
حذف حذف اضطراری
حذف کاما و نقطه از نثر ضربه-زننده ست - چه-را؟
حذف قيد و صفت
فعل تنها
فعل لخت - ی اش توی ذوق تان نی-ست اين فقط قسمتی از بدن عريانش ا-ست.
می گويم (اين) آبستراکسيون - کدام؟ - در خود - اش تنديده
تنها - کلمات اش را بر می دار-م - راه ديگر-ی-م نی-ست
اشياء (موجودات؟) نام دار-ند.تنها نام (ها؟) موجود ند - شناسه ی فعل خود فعل ا-ست؟
آبستراکسيون تصويرساز
تصوير-ساز
تصور من (اين) ا-ست تنها - تصاوير موجود ند (تصور و تصوير - روباه و دم-ش) نه؟
از تکرار - خود(م) خسته م
مفعول سهم بيشتری از فعل دار-د تا فاعل
مفعول نام می شود،فاعل شناسه می مان-د
هی متوجه يد؟ دار-م فلش(جهتش هنوز به-جا ست) های رابط دنيا تان را به داشت-ن بود-ن محدود (می کنم) چه لذت-ی(چه؟) دار-د وقت-ی پوزه و زبان زبان تنگ-سرد-چسبيده ی گذشته (بود و داشت) ست.
::
نام(ها) از گذشته ی فعل(ها) می رويند، چيزی که بوده است وجود کاملی ست. وجود در پايان سير زمان
(شايد آبستراکسيون ما(؟) تنها وقتی معتبر(؟) باشد که زمان از بلعيدن وجود(ها) سير شده)
- توصيف هستی ست يا خود آن؟
در هر دو حال با اتمام نسبتی دارد ؛ هستی کلمه نيست يا اگر هست فرم قراردادی کلمه نيست. هستی و هست متعلق به لحظه ی نا-گذشته ند چگونه با ساختاری ناشی از مشاهده و تجربه نا-آمده(ها) را وصف می کنيم؟
زبان قرارداد توصيف تمدن
ذهن انديشنده تصوير انديشيده استدلال
اتمام
نمی دانم تا چه حد نتيجه اي منطقی(؟ - روباه و دم پيشتر-بريده-ش) ست :
ما(؟- توهم جمع - ذهن ما؟) تاريخ-محور است (فعل(های) پر زوری دار-يم)
::
ترسيده ا-م (از) روزی (که) نام(ها) حذف-شده ا-ند
پايه ی (اين) استقرا کجا ست؟
No comments:
Post a Comment