Thursday, November 03, 2005

زندگي سراسر حل مسئله است

"ميگم: سوالي كه Range نداده باشه دو حالت داره يا Judge احمقه يا هر راه حلي قبوله

ميگه: ما كه احمق نيستيم، پس ميديم

..."

... ولي واقعاً اين زندگي هيچ چيزي نداره حتي صورت سوالي هم وجود نداره راه حلي وجود نداره كه بخواي Order الگوريتم را روي اون امتحان كني و ببيني جواب ميده يا نه. درست مثل اجسامي كه در حال سقوط هستند، نمي توني به اون ها تكيه كني...

"آهاي كجايي تو؟ مگه با تو نيستم؟ حواست با منه؟... "

سنگ ها دارن ميان بدون تكيه گاه ...

حالا اگه من هم سقوط ميكنم باز هم نمي تونم روي اون ها بپرم؟ مثل پلنگ صورتي؟

شايد بهتر باشه كه اين جا هم KIS(Keep It Simple) كني! نمي دونم آخه حيفه. سوال F ؟(نيش خندي)

شايد هم حيف نيس. من نمي خوام، آره من ارزشم بيشتره. ارزش؟ هه هه هه!!

واقعاً اين روزها خودم را كه نگاه ميكنم زندگي را فقط با يك كلمه ميتونم توجيه كنم: توهم. فقط با يك توهم ميتونم اين همه بي نظمي و آشفتگي را ببينم. چه توهمي هم.

آيا با اين تعريف عنوان اين مطلب بي معني به نظر نمي رسد؟(عنوان مطلب بر گرفته از كتابي از پوپر است)

1 comment:

Hossein said...

raftar va dide algorithmic faghatbaes gereftan anvae answerha mishave! zira har kas va har padidehi ba test casaie khodesh amalkardeto judge mikone! banabarin sade begirash(kis) va masalei baraie khodet tarh kon ba test case khodet va judgi ke doos dari va hallesh kon khoshhal bash!

albate man hichi nemidounam!