Friday, July 13, 2007

این راست لعنتی

در این دنیایی که هی به راست می رود، هی به راست می رود، هی به راست...
من خواب می بینم که ته مانده ی سوسیال دموکراسی را شکنجه می کنند؛
خانه ی اجدادی سوخته و مادر و برادر رفته اند به من-نمی دانم-کجا؛ پدر قهر است با من-نمی دانم-که، نیست خلاصه؛
با یک 206 نمی دانم-چه-رنگ دنبال نمی دانم-کدامشان می گردم؛

باید هی رفت و رفت و دید و دید، اگر چیزی از زندگی خودشان مانده است جایی، یا گوشه ی چپ دنیا اگر هست، اگر چیزی هست؛

No comments: