what should I do with this urge to leave?
Wednesday, March 10, 2010
Thursday, December 24, 2009
and it gives me such a thrill...
Cake's great cover of Never gonna give you up!
Posted by ME @ 2:19 PM 0 comments
Labels: être amoureux, link
Wednesday, October 21, 2009
Friday, October 16, 2009
Winterreise
You can download Schubert's song cycle set by clicking on the title in the linked post:
سفر زمستانی
Posted by ME @ 7:57 PM 0 comments
Labels: link
Sunday, August 23, 2009
Time flies when you are having fun!
or "Time is fun when you're having flies" as Kermit the Frog would say.
Posted by ME @ 1:55 PM 0 comments
Labels: être amoureux, journalier
Wednesday, July 29, 2009
Sunday, July 12, 2009
Tuesday, July 07, 2009
Tuesday, May 26, 2009
Monday, April 13, 2009
Saturday, February 21, 2009
"
I'm extremely relaxed,
I can't remember anything,
and I feel lucky,
.
.
.
definitely lucky
"
Posted by ME @ 8:18 PM 2 comments
Monday, February 09, 2009
شی برف
من بسیار شنگول ام که حجاب به سر خواهم کرد و به سفارت خواهم رفت!
من بسیار شنگولم که هر روز مطالب تازه ای راجع به زبان های فارسی و آلمانی می آموزم!
به درک که دنیا پر از آدم ها ی حراف و کم فهم است، شنگولی به مراتب بهتر از هر وقت تلف کردنی ست
دلم برای برادرم تنگ شده و چند روز پیش ها کشف کردم که چقدر دوستش دارم... داشتم برای کسی تعریف می کردم که با این که طفلی بیش نیست بیش تر از همه ی اعضای خانواده به یا د او می افتم و دلم یک جوری شد و هنوز هم همان طور است.
دانیل آهنگساز هم خیلی مهربان است برایم ژاکت آورد که سرما نخورم. همچنان برف خوب از آسمان می ریزد. من می نویسم تا به شنگولی ها و دلتنگی هایم بگویم ذکی و نبینم دنیای بد و زشت و سیاه را
Posted by ME @ 10:11 PM
Labels: delirium, journalier
پست
Posted by ME @ 9:47 PM
Labels: à temps, journalier, Solitär
Monday, January 12, 2009
Saturday, December 27, 2008
زندگی ایده آل
1.قرمه سبزی
2.سیگار
3.ویسکی
4.دوستان خوب
5.وقت آزاد
6.هوای آفتابی
...
*تا لنگ ظهر خوابیدم، بعد از صبحانه ی طولانی رفتم کنار رودخونه 2-3 ساعتی قدم زدم و توی بانهوف مجله ها را نگاه کردم؛ عصر با دوتا از پست داک هامون رفتم اسکیت بازی روی یخ... بعد یکی دیگه بهمون اضافه شد و رفتیم قهوه ای خوردیم... بعد توی یک کافه ی دیگر با آبجو ادامه دادیم. شب دو تا دوست دیگه ام رو به صرف قرمه سبزی ای که پریروز پخته بودم دعوت کردم و بعد هم حرف و بحث طبق معمول، بعد از رفتن اونا موسیقی و سیگار که بعد 5 روز مثلا ترک کردن، خیلی چسبید...
بهشت هم باید یه چیزی تو همین مایه ها باشه
Posted by ME @ 5:27 PM 1 comments
Labels: journalier
Monday, December 22, 2008
نه امیدی نیست که نیست
گر می فروش حاجت رندان روا کند
ايزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غيرت نياورد که جهان پربلا کند
Posted by ME @ 6:01 PM 0 comments
Labels: journalier
یا بیته؟
یکی بگه "الو سلام"، یکی ام نه، ...
بگم "یا، بیته؟"*
آخرشم بگم "اه تویی؟"
نمی دونم، مهم هم نیست، فقط فک می کردم هرچی بزرگتر|پیرتر بشم کمتر از چیزی تعجب کنم؛ ولی عملا برعکسش برام مکررا اتفاق میفته
:)
* شک دارم این آغاز یه مکالمه ی تلفنی به آلمانی هم بتونه باشه، راستش... بیشتر ترجمه آلمانی آغاز یه مکالمه ی اداری(دولتی) توی ایران به نظرم میاد
Posted by ME @ 5:33 PM
Labels: journalier